♥ آرمان ، قدم باد بهار ♥

اینم از عکس های ما وقتی رفته بودیم آتلیه ............ بگوووو ماشالله تا بعدی رو بزارم اینم یکی دیگه اونم دستای خاله مهدیه جونمه که دلم واسش یه ریزه شده تو این عکسا ما یک ماه و سه روزمون بوده .......................   ...

 حالا  که اتاق دار شدیم واسه خودمون کلی تفریحات سالم پیدا کردیم آخه مامانی تازه اثاث کشی کرده . یکی از اون تفریحاتی که عاشقشیم اینه که آویز تختمونو اینقدر نگاه میکنیم و ذوق میکنیم تا خسته میشیم یه عالمه واسه خودمون دست وپا میزنیم و ققققققققققو قققققققووووووو میکنیم و خلاصه میزنیم تو خط آواز هی میخونیم کم مونده دیگه جای شجریان رو بگیریم هههههههههه البته هنوز چند روزه که به چه چه زدن رسیدیم ولی خوب استعدادمون خوبه خیلی زود پیشرفت کردیم . خلاصه که این مامانی اومد مثلا ما رو خوشحال تر کنه زدو تفریحات سالمونو شکوند حالا دیگه آویز تختمون شکسته از دست این مامانی ولی چیزی بهش نگفتیم آخه خود مامانی کلی ناراحت شد بعدش هم قول داد زو...